پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
همسایه ی دیوار به دیوار نخواهمتو سایه ی همراه به دیدار دلم باش...
یه همسایه داشتیم بنده خدا خیلی خانوم باز بودولی عمرش به دنیا نبود و سرطان گرفت مردحالا زنش بقل پروفایلش نوشته لاشی بود ولی کاشکی بود...
سایهام عاشق سایهات شدهمیخواستم ببینم آیا میتوانیم همسایه شویم؟...
شب چنان گریه کنم بی تو که همسایه به روزدست من گیرد و بیرون کشد از آب/ مرا...
برای چراغ های همسایه هم نور آرزو کنبی شک حوالی ات روشن تر خواهد شد....