همسایه ی دیوار به دیوار نخواهم تو سایه ی همراه به دیدار دلم باش
یه همسایه داشتیم بنده خدا خیلی خانوم باز بود ولی عمرش به دنیا نبود و سرطان گرفت مرد حالا زنش بقل پروفایلش نوشته لاشی بود ولی کاشکی بود
سایهام عاشق سایهات شده میخواستم ببینم آیا میتوانیم همسایه شویم؟
شب چنان گریه کنم بی تو که همسایه به روز دست من گیرد و بیرون کشد از آب/ مرا
برای چراغ های همسایه هم نور آرزو کن بی شک حوالی ات روشن تر خواهد شد.