شب به آهستگی سرما را در محیط تنهایی ام تزریق می کند, این یعنی من مِنهای تو ... تا قندیل بستنم راهی نیست !
و روییدن قطره های اشک را از چشمان همیشه مست تو قطعا عاشق تر منم قطعا شاعر تر منم وقتی پای چشمان تو در میان باشد...
خورشید برای زنهایی با رویاهای شکافته چگونه از نور قصه خواهد بافت٬ همانها که تمام شب را با رازهایی سربه مهر در قلبشان٬ به خاموشی گره زده اند
زنی که شعاع عاشقانه هایش را با ستاره ها تقسیم کرده است٬ به هیچ شکلی رام نخواهد شد ... مگر با بوسه ای در دل یک شعر عاشقانه...