برف حاصل عشق بازی ابر هاست و باران اشکِ شوقِ رسیدن آن ها
عاشق جمعه ها هستم هوایش بوی تو را دارد...
کاش در پایانِ تموز همزمان با فصلِ ترک های انار دل من بر میداشت،ترکی هرچند خُرد و زِ طعم مَلَسِ غم هایش صاحب این خانه بانگ خوش سر میداد... .
من ، چشم هایی پر از درد خانه ای پر از وهم و قامت زنانه ای در درگاهِ رفتن مطلق ، راهی سفر شده ای مسافر سوغاتی ام از خیانتت چه خواهد بود ؟؟
این غوره ها شراب خواهند شد و انقدر جای خالیت را پر خواهند کرد که حلوایم نوبرانه ی بهارت باشد ... تورا جان باران اینبار صبر نکن ...