ای چشمتو سیارهو ای زادهی تبریز لبخند بزن بر منی حیران غمانگیز من رعیتو تبعیدو سر افتادهی صد حرف تو دوختِ شهی خنده کنان مثل فرنگیز لبخند بزن تازه بمان مثلِ گل یاس غرق تو ام این عشق نه جرم استو نه جایز زلفت چو شبو پیچو خمش موجِ خروشان...