من گرسنه ی دهان توام گرسنه...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

من گرسنه‌ی دهانِ توام، گرسنه‌ی صدا و گیسوانت، و در خیابان‌ها پرسه می‌زنم، بی‌آنکه چیزی مرا سیر کند، خاموش. نان مرا نگاه نمی‌دارد، و سپیده‌دم آشفته‌ام می‌سازد، من در جستجوی صدایِ سیالِ گام‌های تو در روزم.

من گرسنه‌ی خنده‌ی لغزانِ توام، گرسنه‌ی دستانت، که رنگِ خوشه‌هایِ انبوهِ گندم را دارند، من گرسنه‌ی آن سنگِ رنگ‌باخته‌ی ناخن‌های توام، می‌خواهم پوستت را چون بادامی دست‌نخورده، ببلعم.

می‌خواهم آن پرتوی آفتاب را که در زیبایی‌ات سوخته، ببلعم، و آن خطوطِ مغرور را در چهره‌ی سرکشت، می‌خواهم سایه‌ی گریزانِ مژگانت را ببلعم.

و این‌گونه گرسنه، می‌روم و می‌آیم و غروب را بو می‌کشم، تو را می‌جویم، قلبِ داغِ تو را می‌جویم، همچون ببری در تنهاییِ دشت‌های «کیتراتوئه».

پابلو نرودا
ZibaMatn.IR
غزل قدیمی
ارسال شده توسط
ارسال متن