شاخه تا آمد به برگش خو کند پاییز شد
شبیه برگِ جدا از درخت بر کفِ باغ نه وصل حال مرا خوب می کند نه فراق
برگ ها گوششان را سپرده اند به زمین یلدا آخرین لالایی اش را خواهد خواند
با برگ ها نیامدی با برف ها بیا...
آرام شده ام مثل درختی در پاییز وقتی تمام برگ هایش را باد برده باشد
یهو چِش وا کردیم دیدیم دلمون واسش ریخت، مثِ برگای پاییز..
برگ به برگ... باران به باران هدر می دهی پاییز را به پای نیامدنت...
کاش کسی پاییز را سر و ته می کرد برگها به درخت میچسبیدند، به من!
افتادن ، پاداشِ خوش رقصیِ برگ در مقابل باد.
آرام شده ام/ مثل درختی در پاییز/ وقتی تمام برگ هایش را/ باد برده باشد
لیلی / لیلی/ لیلی ..لیلی..لیلی.. لیلی .... برگ برگش بید مجنون
به سر رسید/همه چیز/تا گلو برگ
به پاییز بگید حاجی دیر اومدی ایران ما خیلی وقته برگامون ریخته