راحت جانم توئی ای جان و ای جانان من
راهی به خلوت دل جانانم آرزوست
سوگند به نامت که تو جانان منی
چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی
غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد
عشق در میان است جانان اگر تو باشی
یک نفس بی یادِجانان برنمی آید مرا! ️️️
حدیثِ عشقِ جانان گفتنی نیست...
زلف جانان ترازوی عشق است....
به چه کار آیدت آن دل ️ که به جانان نسپاری...؟!
دلم را جز تو جانانی نمی بینم...
جان من است جانان، جان دلنواز دارم
صدایت در گوشم ولوله به پا میکند جانان
مرا تا جان بود جانان تو باشی ... ز جان خوشتر چه باشد ، آن تو باشی
جانی که داشتم من، شد محوِ عشقِ جانان!
بجز تو در همه گیتی دگر جانان نمیدانم.... ️️️
دلی یا دلبری، یا جان و یا جانان، نمیدانم
صبح دروغین گذشت صبح سعادت رسید جان شد و جان بقا ، از برِ جانان رسید
یک نفس بی یاد جانان بر نمی آید مرا
تو آرامبخش تمام وجود منی جانان...
هواخواه توام جانان و میدانم که میدانی تولدت مبارک آذر ماهی جانم
دلم را جز تو جانانی نمیبینم نمیبینم ... ️️️
مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد
جان زنده شود ز روی جانان دیدن..