قصه عشق مگر بی تو️ شنیدن دارد!!!
هیچ کس غیرِ تو در پرده بینایی نیست!
عشق با یار دل نواز خوش ست
عاشق لعل شکربار توام.. ️️️
یک نفس بی یادِجانان برنمی آید مرا! ️️️
و جز اینم هنری نیست که آشیان تُو باشم …
ناز لب های تو دارد شهد فروردین عشق!
تا جهان برپاست مرا عشق تو بس است...️ ️️️
همه تو را می بینند ، اما من احساست می کنم !
و چه عطری بهتر از رایحه ناب تنت...
مرا ببوس بوسه هایت تزریق جان است
هیچ راهی دور نیست وقتی جهانم آغوشِ توست ...
نام مرا بگذار باد بگذار به بوی تو آرام بگیرم
️ با طلوع چشم هایت صبح از ره می رسد...!
خوش آن زمان که سرم در پناه بال تو بود....️
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
مرا لبان تو باید شکر چه سود کند... ️️️
اوست نشسته در نَظَر... مَن به کُجا نَظَر کُنَم؟
عشق یعنی در هوایِ دلبرت دیوانگی
پیش من حسن همانست که تو پیش منی ...
تا جان و دلم باشد من جان و دلت جویم...
از همچو تو دلداری دل برنکنم آری...
تو تنها ترینی میان این دو سینه ی من
چون تُ دارم هرچه دارَم زندگیست.