پنجشنبه , ۸ آذر ۱۴۰۳
جمعه یعنی چای با عطر حضور تو دم بکشد...
عاشق بیچاره از معشوقه ات خون شد دلتنوش جانت دنده ات نرم خاک عالم بر سرت...
رفیق اگه رفیق باشه!جنس مخالف که هیچ..جلو خدا هم میشه روش حساب کرد......
کلمههمهسرریز خیابان من بود...
تو بخند...من قول میدهم...تمام جهان را برایت برقصانم...
گیسوان شب یلدایی *تو*تمام خزان مرا به باد داد......
بی تو این دیدهکجا میل به دیدن دارد، قصهیِ عشق مگربی تو شنیدن دارد؟...
سلام می کنم به طلوعی که تو را برایم نوید داده است.....
هنوز با همه بدعهدیت دعاگویم...
زمستان برای منهمیشه هدیه می آوردو این بار تو را......
ذوقی چنان نداردبی دوست زندگانی......
دلتنگی مرض عجیبیست!آدم راآرام آرام،ناآرام میکند......
هنوز عشق توامید بخش جان من است......
زندگی عادلانه نیست به همین خاطر باید برای چیزهایی که میخواهیم بجنگیم ....
صدایت در گوشم ولوله به پا میکند جانان...
دلمبه عظمت باران برایت دلتنگیمیکند!امروز عجیب... بی تو میمیرم......
دوستت دارمانقدر زیاد،که قابل توصیف نیست......
نکند بوی تو را باد به هر جاببرد خوش ندارم دل هر رهگذری را ببری...
لب مشروطه؛ دلت توپ؛ نگاهت قزّاقامنیت نیست در این مجلس وهم انگیزت...
سوگند میخورم که نباشی بهار نیست...
دل هوای روی ماه یار دارد جمعههادل هوای دیدن دلدار دارد جمعهها...
سِکانسی ازبِهشت تویِچِشمایِ تو اکرانِه️️️...
اونی که همیشه کمکت میکنه تو آینه ست..!...
به بعضیا باید گفت آروم تر برو تا شعورِتم بهت برسه...
کن نظری که تشٖنه ام ،بهر وصال عشق تو...
️تا نَفَس دارم بِدون قلبم اقامتگاه توست️️️...
داشتنت تمام آرزویی است که دارم ...️️️...
بهار نیست...بهشت است...فصلِدیدن تو...️️️...
مادرم نیستی اما روزت مبارک...
مادررفتنت داغی ابدی بر دلم گذاشت...
حالا که آمدیحرف ما بسیار...وقت ما اندک...آسمان هم که بارانی ست...
پنج شنبه شدو مقبره ی تنگ دلم تنگ تر شد...کجایی بابا؟...
میخوام برگردمبه روزایی که بالاترین نقطه ی زمین،شونه های پدرم بود!...
جان به جانم بکنندمن دلم پیش همانیستکه نیست......
من با طُ خوشم بقیه کین؟...
بغلت که میکنم دنیا رابیخیال میشومدنیا آغوش توست...
هوا هوای بوسه های پی در پی و آغوش های تمام نشدنیست ️️️...
خودت به تنهایی میتونی یه عمر خوشبختی رو برام تضمین کنی ...️️️️...
تو یکیو پیدا کن مثه من نگات کنهمن خودم چشاشو در میارم!...
پدر عزیزمجای خالی تو راهیچ جور نمیشه پر کرد....
پدرم وصیت کرد که عاشق نشومتو چه کردی که به گور پدرم خندیدم؟...
خدایا بهتر از بهشت چه داری برای زیر پای پدرم؟...
نفس جانمبه بودنتمحتاجم عشقم...
اسفند ماهی جان مهربون تولدت مبارک...
نسخه ی ما را دلی نامهربان پیچیده است......
تن تنهای بی تابم کمی آغوش کم داردبیا که شانه های خسته ام همدوش کم دارد...
بیتو بودندرد داردمیزند من را زمین...
اسفندی شدن یعنی ...جفت شیش آوردن توی زندگی ....
عاشق شدن را داشتم از یاد می بردم این شیر را بیدار کردی بچه آهو جان...
حال بهمزن تر از دروغاتون خودتونین......