پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دلیل و اصل توییذوق و شوق چه؟!حرف تویی.......✍️مهدیه باریکانی...
دیدار یار غایب دانی چه ذوق داردابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد...
سر ذوق آمدم از خنده ی تو،باز بخند بی تفاوت به جهان باش و فقط ناز بخند...
به فردا بگویید :کاش دیشب آمده بودی مرد !شاعری به قرار عاشقانه اش نرسیداز بس که ذوق کرد...!جلال پراذران...
نیازمند کمی ذوق در زندگی هستم.. فروشگاهش را میشناسید؟ پولش هرچه شد مهم نیست. شاید ذوق زنده ام کند.. از مردگی خسته ام... کمی روح میخواهم... از بی روحی خسته ام.. نویسنده: vafa \وفا\...
هاروکی موراکامی : برای هر کسی یه اسم تو زندگیش هست که تا ابد هر جایی اونو بشنوه ناخودآگاه برمیگرده به همون سمت ، حالا یا از روی ذوقیا از روی حسرت یا از روی نفرت کافکا در کرانه...
من دخترک سر به هوایی هستم در کنار توهمان که سراپا ذوق است و پر از لبخندآسوده خیال از دغدغه های فردادخترکی با دامن گلدار که موهایش را به باد سپرده و می خرامد چمنزار را...
معشوقم.. لابلای خطوط نامه ات از هوای گرفته یِ لندن،گلایه ها داشتی و در پایان بی هوا پرسیده بودی از خانه چه خبر....راستش هفته قبل مرغ عشق کوچمان مُرد...همان که پرهای آبی خوشرنگی داشت.. همو که عاشق تر بود و تو با ذوق میگفتی نگاهش کن...چقدر شبیه آسمان پس از باران است.بعد با ذوق نگاهم می کردی و میگفتی چقدر شبیه تو هست... معشوقم یادم هست گفته بودی مرغ عشق ها بدون جفتشان می میرند... من تمام هفته گذشته دلهره مرگ مرغ عشق دیگرمان را داشتم... بی نوا از صدا...
یادته چه ذوقی می کردم وقتی موهاتو می بافتم؟دل گره زده بودم به انتهای بافته ی موهاتبه سربرگرداندنتبه بوسه ای کوتاهبه عمقِ بی پایانِ شادیِ چشم هات......
بهش می گفتند «زیرآب زنِ کلاس»، هردفعه زیرآب یکی را میزد و هرچقدرهم نامحسوس، همه مطمئن بودند کار کار خودش است، چون سابقه اش بدجور خراب شده بود. استعداد زیادی نداشت وشاید بیشتر به این خاطر که تمام انرژی و وقتش را متمرکز روی رفتار بقیه کرده بود تاسوژه ای گیر بیاوردو زیرآب یکی رابزند یا کار یکی راخراب کند و برای خودش کِیف کند، از آن کِیف های کثیف. انگار روزهایی که زیرآب نمی زد، حالش خوب نبود، عادت کرده بود به این کار و این عادت، هر روز از بچه های کلا...
رفتم آسمان هارا تماشا کنمچشمانم به هرسوبه هوای بویِ عطرِ توتمام خاطره هارا گشتهبا یک چترکه خیس از سکوتِ باران خورده ی فاصله هاسترفتم باران ها را تماشا کنمسیلِ هجوم قطراتکه بر سرِ تنهایی ام می ریختو مراتا انتهای رویای دستانتعمیقبارها غرق خود می کردتمام خیابانکوچه به کوچهثانیه هاراهر سو به دنبال ردِ عطر نگاهتآزرده دل ،قدم زدماز عمقِ عمیقِ جانمتورا فریاد کردم در اشکچون بغضی فرو خورده و بی کساخر من زیر باران...
دخترانه بودنت را دوست دارماینکه می توانمموهای بلندت راتار به تاربا لذت ببافمو میان هر گره اشهزاران بار دل ببازماینکه می توانماز لاک ناخن هایتبرای رنگ گل ها استفاده کنمو از ظرافت اندامت بردارمتا بال برای پروانه ها بسازمدخترانه بودنت را دوست دارموقتی نگاه مخملیتجایی برای شکفتن آرزوهاستو صدای نازکتراهی برای به لکنت انداختن قلب هادخترکهر لحظه لبخند تو رادر باغچه دلم کاشته امتا عاشقانه ترین سیب های دلممنتظر گا...
متن۴۸:تو راز زیستنم،و من بی اعتماد ترین آدم!به همه میگویمت با ذوق و کمی لبخند...
دوران ابتدایی عاشق یک کوله ی پارچه ای شدم که روی دوش یکی از بچه های مدرسه دیده بودم، برای رسیدن به آن، کیفی که داشتم را به عمد پاره کردم. حالاشرایط رسیدن به رؤیایی که داشتم فراهم بود. به بابا اصرارکردم و بابا کوله رابرایم خرید. خیلی خوشحال بودم، وسایلم را مرتب داخلش چیدم وثانیه ها راشمردم تاصبح شود وکوله ی دوست داشتنی ام را بردارم وخرامان وشاد به مدرسه بروم. از شدت ذوقی که داشتم، فکرمیکردم به محض ورودم به مدرسه، حواس ها متمرکزبه من وکیف جدیدم خو...
️من عاشق چشمام میشم !!همونجا که با ذوق، دیدنت رو انتظار میکشه... ️️️...
می روی که خوشبخت شویو من حال کودکی را دارمکه نخ بادبادکش پاره شده...ماندهبرای اوج گرفتنشذوق کندیا برای از دست دادنشگریه!......
مردِ مغرور دوست داشتنی ام!این زمستان،این سوزِ دلچسبو این هوای نوبرانهتنها کنار تو با یک فنجان چای گرم میچسبد! که بنشینیم کنار شومینه...و از پشت پنجره هوای زمستان را تماشا کنیم...تو برایم مولانا بخوانی ای که در باغ رخش ره بردیگل تازه به زمستان بستانمن وجودم لبریز شود از تو...آسمان ذوق کند...برف ببارد..ما بوسه بکاریم ..و دنیا بالای سقفِ خانه ای که آدم هایش ماییم آهنگ عشق بنوازد ما برقصیم ...و یکی شویمدر آغوش هم...
ذوق اولین دوستت دارم...بغض آخرین بغل ...هیچ وقت فراموش نمی شه...!...
تاب میخوری...روی پاییز...دوستت دارم هایم هولت میدهند...کودکانه ذوق میکنی...عاشقانه میخندی و می گویی:محکم تر...و من فریاد میزنم......
ذوقی چنان نداردبی دوست زندگانی......
حالم را که میپرسد، خوب میشوم !اگر در حال سوختن در آتشی باشم، آتشم گلستان میشود! اگر در دل نهنگی باشم، نهنگ تفم میکند روی ساحل! اگر در حال بریدن سرم باشند، وحی میشود چاقو را زمین بگذارند و در آغوشم بکشند!حالم را که میپرسد پلاسکوی درونم تبدیل به پالادیوم میشود! خرابههای بمم تبدیل به چهلستون میشود! صدای نکرهام گوگوش میشود ...ذوق میشوم شوق میشوم، بچهی شاد سرکوچه میشوم، بنز میشوم، پنهلوپه کروز میشوم، عزیز میشوم ......
نمیدونی این چند روز چقدر ذوق داشتمهمش لحظه شماری میکردم تا روز تولدت برسه...اینقدر دوس دارم خدا رو بغل کنم و ازش یه عالمه تشکر کنم که تو رو آفرید...اخه اگه تو نبودی من از کجا می فهمیدم دنیا هنوز قشنگیاش و داره...تولدت مبارک بهترینم...
برای هر کسی یه اسم توی زندگیش هست که تا ابد هر جایی اونو بشنوه ناخودآگاه برمیگرده به همون سمت !یا از روی ذوق ، یا از روی حسرت ، یا از روی نفرت ......
کاش دلخوشی هم رایگان مثل ذوق یه بچه رو پله برقی بود...
سبحه بر کف،توبه بر لب،دل پر از ذوق گناه معصیت را خنده می آید ز استغفار ما...
همینکه وقتی یه اتفاق خوب میافتهیکیو داشته باشی که بهش زنگ بزنیو با ذوق واسش تعریف کنی ،یعنی ۵۰% خوشبختی......
دیگر برایم مهم نیستبی حس شده ام ...از قضاوت و بی انصافیِ هیچ آدمی ، دلم نمی گیرد !من به مرحله ی پذیرشِ خودم رسیده ام ،نه از تمجید و ابراز علاقه ی کسی ، ذوق می کنم ،نه با انتقاد و رفتنِ کسی ، به هم می ریزم !به معنایِ واقعی ، عینِ خیالم نیست !!!این روزها ، همه چیزِ دنیایِ من ، به خودم بستگی دارد......
” یلدا ”چه ذوقی دارمکه حتی یک دقیقه بیشتردر خواب منی !یلدایت مبارک...
میدونسی تنها کسی هسی که وقتی بم پیام میدی نیشم تا بناگوشم باز میشه و مث خر ذوق میکنم ؟!...
ذوق اولین بغلزود فراموش میشهولی بغض آخرین بغلهیچ وقت فراموش نمیشه...
نی نی خوشگلمونتنها نفر سومیه کهواسه اومدنش تو زندگیمونمیشه بینهایت ذوق داشت......
خدای مهربونمهمه چی رواون موقع بهمون بده که ذوقش رو داریم...
ذوق شعرم را کجا بردی؟ که بعد از رفتنت عشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد......
به هر کس می رسم نام تو را با ذوق می گویمشبیه اولین تکلیف یک طفل دبستانی...
می روی که خوشبخت شوی و منحال کودکی را دارمکه نخ بادبادکش پاره شده...ماندهبرای اوج گرفتنش ذوق کندیا برای از دست دادنشگریه!...