پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
نقل قول :ماهیتِ قول ها اینه که در صورتِ تغییرِ اوضاعمصون میمونن !House Of Cards...
گفت حالا که داری میری یه حرفی بزن یه کاری کن تا اروم بگیره این دلم یه چیزی بگو که در نبودنت قوت قلبم باشه زل زدم تو چشماش و گفتم بهت قول میدم ...که دوباره در یک سرزمینی دیگر در یک هوایی دیگر در جهانی که رنگ آسمان روزش به رنگ چشماته ما دوباره همدیگر رو خواهیم دید و من بهت قول میدم که اگه حتی از خاک اندام پوسیده ام درخت تاکی تنیده باشدتو را خواهم شناخت و انگاه برخیزم و تو را چون روز اول بخواهمت...
من به چشم های بی قرار تو قول می دهمریشه های ما به آبشاخه های ما به آفتاب می رسدما دوباره سبز می شویم....
|هَمهٔ اونایی که رَفتن|قولِ تا اَبَد موندنْ داده بودن... :)...
وقتی یه حرفی میزنییه قولی میدی تا آخرش پاش وایساحتی اگر قول به خودت باشهاینجوری یاد میگیری تو زندگی هم اهل عمل باشی یاسمن معین فر...
گفت حالا که داری میری یه حرفی بزن یه کاری کن تا اروم بگیره این دلم یه چیزی بگو که در نبودنت قوت قلبم باشه زل زدم تو چشماش و گفتم بهت قول میدم ...که دوباره در یک سرزمینی دیگر در یک هوایی دیگر در جهانی که رنگ اسمان روزش به رنگ چشماته ما دوباره همدیگر رو خواهیم دید و من بهت قول میدم که اگه حتی از خاک اندام پوسیده ام درخت تاکی تنیده باشدتو را خواهم شناخت و انگاه برخیزم و تو را چون روز اول بخواهمت ❤️...
احساس خود خواهانه من...شاید نباید به هیچ کدام از قول هایم عمل کنم. نه به آن قبلی ها و نه برای آن قول هایی که در آینده قرار است که به تو بدهم.شاید نباید به تو قول بدهم که دوستت داشته باشم چون من، خودم را دوست دارم و فقط برای اینکه احساس خوبی به من دست میدهد که دوستت داشته باشم، دوستت دارم.شاید نباید به تو قول بدهم که با تو خواهم ماند، چون من احتیاجی به با تو ماندن ندارم. من فقط به آن لحظه ای عشق می ورزم که تو با منی.شاید نباید به تو قول...
Kouros-Vidal-- قول من به من --این من هستم،کسی که با یک صبح بخیر کوچک و یک فنجان قهوه، خودش را در آغوش زندگی بدون هیچ تردیدی رها می کند و آواز خوشحالی اش را با موسیقی باد به گوش همه میرساند. زیبا میشود با لبخند روز و عاشق با اشکهای آسمان. این من هستم، کسی که مثل یک قطره آب خواستار دل به دریا زدن است و مثل موج منت به ساحل برگشتن را زمزمه می کند. کنجکاوِ ناشناخته ها ولی محتاطِ بعد از آشکار شدنشان.پیش چشم خورشید روحش را خنک و گرمای جسم...
خودم ، جانم با تو چه بگویم ؟! از درد ها و ترس هایت یا از خیال بافی ها و وابستگی هایتبگذار هر روز عاشق و مجنون تو باشم عاشقی که درآغوش ات گریه کند ، اشک غلتان کند و خالی شود از تمام غم هایش پناه دلم باش و آرام کن این دل را که پر شده از آرزوهایی که در ناامیدی سر به بیابان می گذارند و می روند تنها تو را طلب میکنم ای تویی که در شب های تار زندگی ام برایم معلم شدی آری، تو بودی که دست های یاریگرات در ساعاتی که همه خواب ناز می دیدند مرهم قلب...
به تو قول میدهماز آن مرد هایی میشوم...که هر شب پشت سرت مینشیند و آن موهای خرمایی ات را میبافد و عطر موهایت را نفس میکشد...از آن مرد هایی میشوم...که وقتی خسته و کوفته از سر کار به خانه برگشتو در حال آشپزی بودی،تو را در آغوش بگیردو تمام خستگی از تنش بیرون رود...از آن مرد هایی میشوم...که پایه تمام شیطنت هایت است،وسط زمستان بستنی میخوریم،زنگ خانه ها را میزنیم و فرار میکنیم،برایت لاک میزنم،عصر های جمعه برایت آشپزی میکنم ،دامن گل گلی ات...
کاش همیشه میماند!دلبر را میگویم ..قول داده ام اگر بماند هر روز عصر چایی را در بالکن کنجِ آغوشش بخورم ..قول داده ام هر روز قبل از اینکه بیدار شود ببوسمش و صورتش را نوازش کنم ..گفته ام اگر بمانی دیگر جلوی جمع خجالت نمیکشم از بوسیدنت! میرویم شلوغ ترین جای شهر و بی هوا میبوسمت ..هی بی هوا میبوسمت ..هی میبوسمت !حتی گفته ام اگر بمانی تمام کافه های شهر را با هم میگردیم خاطره میسازیم ..گفته ام اگر بمانی چنان عاشقانه ای میسازیم که آنهایی ک...
قول دادی بروی چشم چرانی نکنیبعد من با دگران نامه پرانی نکنیخانه و کوی و خیابان همه در دست تو بودطعم گیلاس و هلو باعث و بانی نکنیندهی دل به کسی دل ز کسی هم نبری مثل آدم بشوی بحث گرانی نکنیشکل پیران بنشستی شده ای واعظ شهربهر دل بردن از او چرب زبانی نکنی...
ب من نگو عزیزم... برایم قلب نفرست... مرا گلم خطاب نکن.. این ها.. روزی آرزویم بود... حال... انگشت شمار حق گفتنش را دارند... یادآور چیزهای تجربه نکرده ام نباش... چرخ گرون چرخید.. حال چ فرقی میکند.. ب مراد ما بود یا ن.. ب قولش عمل کرد.. چرخید... نویسنده: vafa \وفا\...
خسته ام مثل یک بیمار که میداند زنده نمیماند ولی به خودش قول خوب شدنش را داده است...
به یاد داری روزی را که عهد کردیم♪تمام من برای تو♪♪تمام تو برای من♪ من پای قولم ماندم اماتمام تو برای کس دیگری بود......
*✲سلام نرگس جان! حرف زیاد است و وقت کم! قول داده بودم که اولین باران بهاری را باهم تماشا کنیم! دیدی زیر قولم نزدم؟! ~•~•~•~•~•~•باران می بارید. نامهذی رضا را در دست داشت و به تابوتش نگاه می کرد. لبخند زد. رضا همیشه سر قولش بود:)...
من به خودم تمامت را قول داده بودم .گفته بودم سهم من خواهی شد .تو در تمام جاهای خالی زندگیم پر شده بودی .تو تمامت سهم من بود .آنچنان در آینده ام روشن به نظر می آمدی که تمام گذشته را خط زده بودم .تو قول من ، به خودم بودی بیا و مرا پیش خودم بد قول نکن !...
اگر دوستش داریاگر کنارش حالت خوبهاگر کنارش آرامش داریاگر تمام وجودت اون رو میخوادمراقبش باش! خیلی مراقبش باش!شاید دیگه این حس ها تکرار نشهشاید دیگه قلب و روحت این شکلی کسی رو صدا نزنههمین الان به خودت قول بده که مراقبش هستینه به خاطر اوننه به خاطر خودتبه خاطر این "ما" که هستیدبه خاطر تمام حس و حال های خوبی که کنار هم داریدبه خاطر تک تک خاطراتتونبه خاطر عشقی که به هم داریدباشه ؟ قول دادی ؟...
تو بودی هستی خواهی بود..تو؛اُسطورهٔ تمامِ قول های مردانه ای!شادی کاف...
بهم قول بده که یادت بمونه همیشهخنده های از ته دلمونو،یادت نره که کنارتم همیشه حتی اگه خیلی دور باشم،یادت نره که بهترین چایی عمرمونو باهم خوردیم،یادت نره چقدر باهم تو خیابونا زدیم زیر آواز و مثل دیوونه ها آهنگ خوندیمیادت نره همه ی دعواهامونو،تموم قهر و آشتیامونو،تموم تنهاییای دو نفرمونو،یادت نره تموم آهنگایی که باهم گوش کردیمو،تموم فیلم هایی که دیدیم و تا آخرش هزار بار باهم حرف زدیم ،یادت نره تموم گریه هامونو ،تموم غصه هامونوتموم...
آدم هایی هستیم که گاهیعرضه ی دوست داشتن را هم نداریمدر لفظ روزی عاشق هزار نفر می شویم،یکی را انتخاب میکنیم و بعد از اینکه به حد کافی وابسته اش کردیم، می شویم بی تفاوت ترین آدم روی زمینحرف هایمان، قول هایمان را فراموش میکنیمو در نهایت خودمان را هم از دست می دهیم سر این غرورِ بی جا !از قدیم گفته اند کهسنگ مفت، گنجشک مفتاما حواسمان باشد که این وسطگنجشک جان دارد ......
قول بده وقتی مردم، بر روی پیشانی ام بوسه ای بزنی... من آن را حس خواهم کرد....
توی خونه قدم میزنم...که چشمم میفته به قاب عکسم که روی میزِنگاهی بهش میکنم وبه خودم قول میدم.دیگه اون آدم سابق نباشماون آدمی که زودمی بخشید،زود آشتی میکرد،زوددلتنگ میشدازاینکه آدم زودی باشم خسته شدممن اونقدربزرگ وقوی شدم ویادگرفتم که دیگه نه ببخشم،نه زود آشتی کنم ودلتنگ بشمدیگه میخوام تمام دوست داشتنمو صرف خودم کنممن سرقولی که به خودم دادم می مونمدیگه به اون روزای لعنتی برنمیگردممن سرقولم می مونم...
از بس گره به ابرویت افتاد، عاقبت لبهای من به صورت ماهت گره نخورد لعنت به جاده ای که به قولش وفا نکرد نفرین به راه من که به راهت گره نخورد...
هیچ قول مردانه ای به نتیجه نمی رسد بیا برای با هم بودن زنانه تلاش کنیم !...
اگه از جهنم گذشته باشی قدر بهشت رو میدونی...درست شبیه ما سه نفر...ما از جایی شروع کردیم که به معنی واقعی، برزخ رو فهمیدیم...توی اون روزها شبیه گیاهانی بودیم که به شکل معلق توی جنگل سبز شدن...نه راهی برای رسیدن به آسمون بود نه خاکی واسه ریشه زدن...توی تمام اون روزها که حتی یادآوریش مایه ی عذاب هست ما با هم بودیم...و این با هم بودن باعث شد سبز بمونیم...ما برای هم گاهی ابر بودیم گاهی بارون..گاهی چتر بودیم گاهی یک شانه برای گریستن ...گاهی خاک شدیم گا...
تعهد،یعنی یک نفر از یک گوشه ی شهر،و دیگری از گوشه ی دیگرش،مینشینَند به جمع کردن خاطرات یک نفره شان،و شروع میکنند برای یک عمرِ باهم بودن؛یعنی دو نفری که قرار استهر چه دارندتقسیم کنند برای سال ها زندگی،"تعهد" یعنی که هر آدمی دلشبرای همیشه حق تپیدن برای یک نفر را دارد؛که هر آدمی ضامنِ مشکلات یکی ست از جنس خودش،که قرار است سال ها بعدبنشینند به تعریف قصه ی دوست داشتنشان برای فرزندشانو ضمانت را سرمشق زندگی دخترشان کن...
من و پاییزقراری داشتیماو برگ هایش را بریزدو من غم هایمپاییز به قول خود عمل کردبرگ های درختانیکی زردیکی قرمزیکی قهوه اییکی نیمه سبزریختنداما دل من غم هایش نریختبلکه بیشتر شدچون تو نیامدیآی... دل من ....
محبوبم بیا کمی متفاوت باشیم...بیا قول بدهیم از فردا لابلای خبرها سرک نکشیم...بیا دیگر خط کش دست نگیریم و هر روز سطح بدبختی خودمان را در خاورمیانه اندازه نگیریم...اصلا بیا خودمان را بزنیم به بی خیالی...بیا فکر کنیم داریم در جزیره ای محصور در اقیانوس اطلس مثل انسان های نخستین زندگی می کنیم...تو هر روز با قایقت به دریا می زنی و من هر روز توی ظرف های نارگیلی برایت سوپ می پزم...شبها بنشینیم کنار آتش و مثل سرخپوست ها چُپُق بکشیم....محبوبم بیا فکر کنیم ...
خودم جانم! من به تو یک زندگی پر از عشق و لذت و زیبایی بدهکارم و دارم نهایت تلاشم را می کنم تا تو را به همان چیزهایی که همیشه دوست داشتی، نزدیک تر کنم. دارم تلاش می کنم فردای تو از امروزت بهتر باشد و بعد از این، دلایل بیشتری برای لبخند داشته باشی.خودم جانم نگران نباش، این روزها «مسیر» ماست، ما هنوز به «مقصد» نرسیده ایم، ما هنوز در راهیم و راه های نرفته ی زیادی پیش رو داریم. هنوز مانده تا روزهای خوبمان، هنوز مانده تا رهایی، هنوز مانده تا پا را ...
تو را به باران قول داده ام...و به شب پرسه های خیس...زیر نور ماه !تو را به تنهایی ام...تو را به دلم قول داده ام...و می دانم...تو آن قدر خوبی ...که روی عشق را زمین نمی اندازی !...
ساعت هایی سردثانیه هایی بی عبورمنو تصویر یک لبخندو آخرین ضربانِ احساسکه زیر هجومِ واژه ها جان دادقول می دهم امشبآخرین سوگواری نبودنتدر شعر هایم باشدفردا که بیایددیگر هیچ ردی از خوددرشعر هایمنخواهی یافتفراموش می شویممکن می شود......
چند وقتیست حال و روزم خوش نیستهر شب انگار زنی غُرغُرکنان داردرخت چرک هایش را با حرصتویِ مغزم میشویدمدت هاست به خوابم نمیایی...؟!تو مگر قول نداده بودی برمیگردی؟!از کدام کوچه رفتی آن شب؟!که من تمامِ شهر راوجب به وجب گشتم و نیافتمت...؟!عطرِ تنت را هنوز همرویِ نارون هایِ کنارِ خیابان حِس میکنمعجیب دلم گرفته است این روزهابعدِ رفتنِ تو باغِ شعرهایم دیگر بار ندادچشمه واژه هایم خشکیداگر برگشتی با خودت کمی باران بیاوردلم قدم ...
خاطرش نیست ولی خوب به خاطر دارمکه در آغوش خودم، قول نرفتن می داد....
ویلیام فاکنر :چه بسا مردم قول هایی می دهند کهفقط وجدانشان را راضی کنند. خشم و هیاهو...
قول میدم بله گفتنم فقط واسه تو باشه️️️️...
ولنتاین بهانه ایست ...️️برای کنار هم بودن، نه به رخ کشیدنِقرمزیه کادوهای یکدیگر و بزرگی عروسک ها!دستهای یکدیگر را محکم بگیرید و قول ماندن بدهیداز آن قول های دل قرص کن......
برقص کمی به سازم ...بگذار دورت بگردمآخر من ...قول دوره دنیا را داده ام به این دل ...️...
قول می دهیم تا شکستن این طلسم درد، در خانه بمانیم، به خاطر خودمان، به خاطر عزیزانمان و به خاطر تویی که به خاطر ما از عزیزانت دور مانده ای...تویی که از خواب و خوراک و آرامشت برای نجات جان ها صرف نظر کرده ای. عرق می ریزی از سختیِ لباس های رزم و عرق شرم می نشیند بر پیشانی مان وقتی که از شدت دوری از عزیزانت اشک می ریزی...تمام می شود این دوره ی درد و تو خانواده ات را به آغوش خواهی کشید و ما تا ابد فراموش نخواهیم کرد انسان های راستین این سرزمین چه...
تو صدا بزن مرااز عمیق ترین جای دلت ..من هم قول میدهم تو را پرت کنمبه همان عمیق ترینجای قلبمکه دست هیچ کسبه آن نمیرسد ...!!️...
تو این روزها که بازار اخبار کرونا داغه، عبارت گروه های پرخطر زیاد به گوشمون خورده و هربار از ته دلمون آرزو کردیم که خودمون و عزیزانمون تو این گروه ها نباشیم. ولی خیلی از عادت های نادرست زندگی مون ممکنه ما رو عضو یکی از همین گروه ها کنه؛ همین سیگارهایی که دود می شن و با دست خودمون روشن شون می کنیم یا مصرف سایر دخانیات که خطرشو جدی نمی گیریم، یه روزی ممکنه عرصه زندگی رو بهمون تنگ کنه و اون روز بازگردوندن سلامتی کار سختی می شه. میلیون ها آدم ت...
تو ستاره ام باشقول می دهم یک عمرآسمانِ شب هایت باشم...️️️...
تو بخند من قول می دهم که تمامسوژه هایِ عکاسیِ من تو باشی️️️...
قول داده بودی هیچوقت ترکم نکنی الان کجایی...
من به خودم قول داده امخوشبخت باشم و خوشبخت بمانمحتی، خوشبخت بمیرمتو قول میدهی نرویو من بدقول نشوم؟...
بهت قول میدمهمه غماتو بخرم....فقط بهم قول بده کهخنده هاتو به کسی نفروشی...! ️️️...
کنار تُ یک وقت هایی... دیوانگی کردن قشنگ ترین حس دنیاست.فقط تُ باش و کنارم بمانقول میدهم دیوانه ترین عاقل نمای دنیایت باشم......
زندگیِ عزیز ؛امروز هم ، برایِ گرفتنِ حالِ ما ،زورِ خودت را بزن ،مهم نیست ...ما به خودمان قول داده ایم حالمان خوب باشد !...
هرگز این چهار چیز را در زندگیت نشکناعتماد، قول، رابطه و قلب!زیرا این ها وقتی می شکنندصدا ندارند اما درد بسیاری دارند......
هوایش را داشته باش ….....دلم را می گویم ،..... قول می دهم برای تو باشد همه ی عاشقی اش .....️ ️️️...