مرا به عشق تو اندیشه از ملامت نیست
با بال شکسته پر کشیدن هنر است
کشیده ایم در آغوش، آرزوی تو را
مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم
گر شود عالم نگارستان، نگار من یکی است
دل نزد تو است، اگر چه دوری ز برم
در روز خوشی همه جهان یار تواند
پیگیر اونی که پیگیرت نیست نباش
عشق ما نیازمند رهایی است نه تصاحب
ای یار بکش دستم آن جا که تو آن جایی
ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم
یک لحظه نشد خیالم آزاد از تو
عشقست نه زر نهان نماند العاشق کل سره فاش
یلدای موهایت هرگز مباد بدست باد
تا خدا هست پریشان نشود خاطر من
زندگی کن! معطل آدما نباش...
خودت برای خودت نور باش
یارب از هر چه خطا رفت هزار استغفار
هر وقت غمگین شدی،تو از غم هات تندتر بدو!
دوست داشتن برتر از عشق است!
ترسم چو بازگردی از دست رفته باشم
هرکی که یه نفر مثل تو نداره دقیقا دلش به چی خوشه؟
می تپد قلبم و با هر تپشی قصه عشق ترا می گوید
زندگی حلال کسانی که عاشقند