انقدر تنهام که انگار دردها در درونم حکومت می کنند .
ت ن ه ا ولی خود س اخ ت ه!
خوش می روی به تنها تن ها فدای جانت
انسان تنها ؛ خانه باشد یا سفر ؛ تنهاست !
ولنتاین، واسه سیگارم یه فندک جدید می خرم
کاش می شد نروی تا تک و تنها نشوم بی تو دیوانه ترین عاشق شیدا نشوم
تنها، من ومحبوبه ی شب در تماشای خسوف
رفیق تنهایی هایت را تنها به دوش نکش شانه های من خالیست
رفتی و منو تو این شبهای سیاه تنهام گذاشتی
ما به جرم ساده لوحی اینچنین تنها شدیم مردمان این زمانه با دو رنگی خوشترند!
اگه با خودت دوست بشی هیچوقت تنها نمیمونی
صلح مثل یک دستهگل روی مزار تنهاست.
عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت چه سخنها که خدا با منِ تنها دارد ...
من چو سرداری که تنها مانده در میدان جنگ در مصافم با زنی زیبا که تسلیمم نشد
من شاعرم و تنها ثروتم ، دفتر شعرم و چشمهای قشنگ توست
من هوای خودم را مینوشم و در دوردست خودم تنها نشستهام.
زمستان سرد نیست درد است وقتی دست هایم تنها خودم را به آغوش می کشند !
بنازم غیرت غم را دمی نگذاشت تنهایم
مهم نیست شرایط چقدر سخت باشه آدمی که بخواد رو قولش باشه هیچوقت تنهات نمیزاره
به خدا بارون که میزنه آدم تنها ، تنها تر میشه
میان این همه فعل تنها* رفتن* به صرف تو بود
خدایا تو تنهایی منم تنها
وقتی دلت با من نیست بودنت مشکلی را حل نمی کند... تنها دلتنگ ترم می کند!
گاهی تنها که باشی... دلت حتی از دیدن یک جفت کفش هم می لرزد!