هر چه ستاره هست،بر زمین ریخته پاییز...
تو نوبرانه ی تمام فصلهایی..
غزل،چشمهای تو است. کاش حافظ چشمهای تو بودم!
گاهی چتر را باید دست باران داد روی سر خودش بگیرد و ما جایش بباریم
تنهایی/ نام دیگر پاییز است/هرچه عمیق تر/ برگریزان خاطره هایت بیشتر
آرام شده ام/ مثل درختی در پاییز/ وقتی تمام برگ هایش را/ باد برده باشد
هر کجا بروی مرا خواهی دید یک شب تمام شهر را دیوانه وار با خیالت قدم زده ام