پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
چِل سال رنج و غُصه کشیدیم و عاقبتتَدبیر ما به دست شَراب دو ساله بود...
عاقبت هجوم ناگهان عشق ،فتح میکند پایتخت درد را …...
چه دعایی کنمت بهتر از این که شود عاقبتت ختم به من...
عاقبت یک روز یک نفر می آید و تمام آن هایی که رفته اند را از یاد می برد...
عاقبت دیدی که ماتت کردو رفت...
گر لبی پر خنده داری با خود و با دیگرانعاقبت دست طبیعت اشکبارت میکند...
مادرم گفت پسر عاقبتت خیر شودکاش آن عاقبت خیر تو باشی / تو فقط...
عاقبت عشق به یک خاطره می پیوندد...