بیو
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو
در حالِ بازسازیِ زندگی...!
در صدایش سِحرِ عجیبی نهفته بود
وقتی می گفت دوستت دارم
روح از مرز های تنم عبور میکرد
و به گل های پیراهنم
جان می بخشید
به هر بهانه رو زدم ز یاد برم خاطرات تو را
همین خاطرات هر بار خزان نمود نوبهار مرا
تنهاتر از تنهایم در این برهوت عشق
حال چگونه از سر به در کنم حال و هوای تو را
مستی عشق تو کِشاند مرا به هر دام بلا
سینه سوختم و...
نشدنا برا ما کلا عادی شده!!
امشب وقتی که دوباره به ستاره ها نگاه میکنم، وقتی دوباره با ماه حرف میزنم، وقتی که دوباره به صدای آسمون گوش میدم یاد تو می افتم و این یعنی هنوز به شدت عاشقتم..
تا زمستان یک آذر باقی مانده است اما چه سوزناک است هوا ؛ سرد و خشک و مغرور می تازد بر پیکره ی پاییز و آبانش ؛ گویی زمستان میخواهد بیشتر از پیش ها و زودتر از قبل ها پاییز را به زانو درآورد ، و من خود به عینه...
نمیدانم با خودم چند چندم
اما باید تا الان میهمان ها رسیده باشند ...
بغض می آید ...
اشک می آید ...
غصه می آید ...
و در خانه ی وجودم
مهمانیِ عجیبی به راه می افتد...!!!
اشک ها همان حرف های نگفت ست!؟؟
تو شمعیو... من پروانه!!
جوری بساز خودتو
که بیوگرافیت تو یه خط جا نشه
-یاسمن معین فر
تو که نباشی...
خیالت است!؟
گرتو مرده شوری! من بمیرم!