چه فرقی می کند
دنیا تو را پر داده یا من را.
جدایی حاصلش مرگ است
اگر از لاله، لادن را...
عشق چیزی نبود که ما می خواستیم.
ما با هم بودن را می خواستیم!
اما با هم رفتن هم نصیبمان نشد...
و درد
به مویرگ هایمان رسیده بود
اما هنوز
لبخند می زدیم:)
و من چه بی تابانه می خواهمت:)
شاید اندکی بعذ در گذر جاده ها
بی تفاوت از کنار هم بگذریم و بگوییم:
آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود...
او ستاره بود
و من آسمان
کدام آسمان بدون ستاره زیباست؟!:)
امید را برای روز های بد ساخته اند
و چراغ را برای تاریکی
یه روز، تنهایی ات رو، تنهاییم رو...
دعوت می کنم به یه قهوه
یه قهوه ی تلخِ تلخ!
من با حرفام، تو با خنده هات
شیرینش می کنیم:)
اما شبی هست که هممون قراره از ته دل گریه کنیم.
تاریخ اون شبو فراموش نکنید.
نه برای اون شب؛ بلکه برای صبحش!
برای اون آدم دیگه ای که روز بعد، بهش تبدیل شدید...
دوستت داشتم...
و چه حیف که مال من نبودی:))