امانت داری بلدی؟؟ می خواهم دل بسپارم
نام دیگر تو جادوگر قرن است وقتی اینگونه مرا .. غیب می کنی در آغوشت!!
بعد تو قلم بی حیا شده است هی می رقصد و آمدنت را می نویسد
ابروانت را بالا پایین نکن زبانت را نکش به لب هایت موهایت را هی باز و بسته نکن من ساده ام جواب اطوارهایت را بلد نیستم من دوستت دارم و این تمام شعر من است
سبک شعرهایم کوتاه است ولی قربان آن موی بلند و چشم سیاهت جانا...
بی بهانه که لبخند میزنی باران می ماند در کدام خانه فرود آید
در تابستان جا مانده ام لبخندی بزن و هدیه کن پاییز را ..
جیب هایم بیشتر از خودم آماده اند تا پاییزی دیگر با نبودنت سر کنم!!
فصل بیقراری ابرها رسید گل نازم نیستی و باران پر میکند جای خالی ات را
در تابستان جا مانده ام لبخندی بزن و... هدیه کن پاییز را !
دست تابستان را از پشت بسته آغوش گرم و لعنتی ات !️
تمام شد جمعه تا دلتنگی بعدی خداحافظ....
اولین بوسهٔ دوعاشق را دیده ای چنان زیبا ، چنان دلچسب تو آنی...!
زیباترین کودتای دنیا می شود فتح دوباره ی تو️ با دست های من ...!
همه ی رقص هایِ دنیا را بلد است دل من فقط بگو دوستت دارم!