باغِ صبور و خسته از دیماه غمگینش برفی بدونِوقفه میبارد به تسکینش
یه آقایی دارم که زندگیمه ، نفسمه ، بودنش برام تسکینه ، دوستت دارم آقایی جونم …
خرم آن کس که در این محنتگاه خاطری را سبب تسکین است
وُجُودَت تَسکینی ست بَرایِ قَلبِ پر از آشُوبَم ️️️
- نه نمیتوانم فراموشت کنم زخمهای من بی حضور تو از تسکین سر باز میزنند بالهای من تکه تکه فرو میریزند...
نه دوری که منتظرت باشم و نه نزدیک که به آغوشت کشم نه از آنِ منی که قلبم تسکین گیرد و نه از تو بی نصیبم که فراموشت کنم تو در میانِ همه چیزی!!!!!
آقایی من زندگی منه... عاشق خانومی گفتناشم عاشق وقتی ام که عصبی میشم نازمو میکشه عاشق اون چشماشم که همه ی دنیای منه... زندگیمه ...نفسمه... بودنش برام همه چیزه/ تسکین قلب نا آروممه دوستت دارم آقای جونم...
آدم دلتنگ تسکین نمیخواهد/آغوش میخواهد در ابعاد وسیع
ناصِح زبان گشود که تسکین دهد مَرا نام تو بُرد و باعث صَد اضطراب شد...