شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
جز تو نمیتوانم به هیچ کسی دل ببندمدر این میان این دل هم لجبازیش گرفته و آغوش تو را طلب میکندمیدانی چی دردناک است؟!با این که دیگر نمیتوانم کنار خود داشته باشمتولی هنوز هم قلبم به عشق وجودت میتپدو من را از درون نابود میسازدکاش میشد در آغوش بگیرمت و پناهگاه ابدی من شوییاسمن معین فر...
هر که دچار عشق شدآخر به تلخکامی رسید بیا رفیق باش و صادق در دوست داشتناینطوری شاید پایان قصه عاشقیمان شیرین شد و لیلی به مجنون رسیدیاسمن معین فر...
چشمانش پایان من و شروع او در من بود...
تو برو با دیگری بهشتت را بساز. من از برجک جهنم خودم، به معماری بهشتت دل خوش می کنم...طاهره عباسی نژاد...