متن دلنوشته های من
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته های من
مرا
دعوت کن،
مرا به پرده ی برهنه ی شب،
به مرز وحشی نفس هایت و
جذر و مدی که،
غرقم کند به ضیافت گرمای تنت
و
بازوانی که،
پناهم بدهد
از کویر سرما زده ی عشق!
مرا دعوت کن؛
مرا،
در میان مرز آغوشت،
به استثمار لبانت و صلیب...
کاش میشد بهت بگم
که من قرار نیست جایی برم،
قراره تا آخرین لحظه زندگیت
گرمای تن منو دایره وار دور وجودت حس کنی...
حتی اگه ازت دور باشم..
کاش میشد بگم من آدم موندنم،آدم کم نیاوردن آدم تورو خواستن...آدم عاشقانه های تو
و هیچکس نمی تونه جای منو...
ز حال خویش دانم ناخوشی را
ز احوالم بدیدم خستگی را
ز قلبم بس شنیدم حال ناخوش
شوم ناخوش از این احوال ناخوش
نگار
در این عالم کنارت جای من بود
دریغا قلب تو مال دگر بود
اگر روزی در این عالم
شوی تنها بدور از من
بدان در خانم ام خفتم
همانا قلب می داند
شوی تنها که می دانم
ولیکن روزگار این است
گهی وقت اندرش کوتاه
گهی عمرت که همچون باد
گذشت و رفت و تنها کرد
دلت را در زمان حال
نگار
میگن آدما روحشون زودتر از جسمشون میمیره راستم میگفتن روح من خیلی وقته مرده بود اما هیچکس از معجزه چشمات وقتی حتی خالی از عشق بود حرفی نزده بود
تنگاتنگ دنیای من
یک نفر است
دلم را مچاله کرده است
نیم رخ دنیای خودش را بر
دنیای من افکنده است