متن رضا حدادیان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رضا حدادیان
گیسوی پریشانِ تو ای دخترِ مهتاب!
بَر هم زده قانونِ شبِ دلهره ها را
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۶/۱
تقویِم دلم باز ورق خورده و باید
با دیدنِ تو زنده کُنم خاطره ها را
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۶/۱
نمانده زیر و بمی در صدای او ،انگار
دل و دماغ ندارد سه تارِ من دیگر.
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۵/۱۵
وَ شاخه شاخه پُر از میوه ی غروب شده ست
درختِ پنجره ی انتظارِ من دیگر
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۵/۱۵
وَ نیستی تو و خمیازه می کشد یک ریز
دهانِ ساعتِ شماطه دارِ من دیگر
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۵/۱۵
شبیه دسته گُلی بر مزارِ من دیگر
گرفته دست به زانو ، بهارِ من دیگر
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۵/۱۵
پروانه ی خورشید هم دور تو می گردد
شاید که آورده ست، رو به مذهبی تازه.
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۴/۲۰
تا می کنم هر بار چشمت را مرور، انگار
گل می کند روی لبانم، مطلبی تازه
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۴/۲۰
تا کی عطش می نوشی از دستِ کویرِ آه
باید کُنی از چشمه ی باران، لبی تازه
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۴/۲۰
افتاد تا گیسوی تو در دستهای باد
دل ماند و اوضاعِ قمر در عقربی تازه
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۴/۲۰
هرچند در من ریشه کرده یأس ، امّا باز
لبریزم از اعجاز یارب یاربی تازه
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۴/۲۰
در دامن صحرا شکفته، کوکبی تازه
بیرون زده از خانه، مهتابِ شبی تازه
رضا حدادیان ۱۴۰۳/۴/۲۰
ذهنِ زمین، خالیست از اعجازِ پرواز
لبریز کُن از آسمان ، بال و پرت را!
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۴/۱