کاشکی زندگی چایی بود می ریختی اش در دو فنجان کوچک با دو حبّه قند شیرین اش می کردی و با کسی که دوستش داشتی می نوشیدی اش
صبح ها من و دنیا بیدار می شویم مجری خبر می گوید: سلام و جنگ ها آغاز می شوند ...
دوستت دارم شبیه آزادی و می دانم عشق آغاز اندوه است، گل آغاز گلوله...