متن زانا کوردستانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زانا کوردستانی
برای اینکه دوری تو
در یادم جایی پیدا نکند،
اجبارأ هرچه سرود و آواز را از خاطرم، پاک کردم!
اکنون در گردش با دوستانم
سر تکان می دهم
و سهیم نمی شوم دیگر در آواز خواندنشان
فقط کوتاه و آهسته می گویم:
اماااان... اماااان...
شعر: طلعت طاهر
برگردان:زانا کوردستانی
همیشگی ست قدردانی ما
اندازه ی کلمات، آوازهایمان،
زیرا آدمی در عشق و علاقه
هرگز قدرت عقب کشیدن در لحظه ی موعود را ندارد.
شعر: طلعت طاهر
ترجمه: زانا کوردستانی
حراف شده ام...
هر کسی را ببینم که تو را می شناسد:
باید احوال پنجاه نفر را از او بپرسم
تا تو میان آنان پنهان شوی و
از این طریق،
خبری کوتاه از حال تو را به دست بیاورم!.
شعر: طلعت طاهر
ترجمه: زانا کوردستانی
زمانی که می فهمم در این شهر نیستی،
همچو کودکان واکسی،
سرم را برای دیدن هیچکس بلند نمی کنم!
شعر:طلعت طاهر
ترجمه: زانا کوردستانی
از استخوان شانه ها و گردنت عیان ست:
پیش از آنکه به مقام انسانیت برسی،
درختی بودی!.
شعر: طلعت طاهر
ترجمه: زانا کوردستانی
بنگر که وسایل فراموش کردنت
چقدر ساده و زیاد است:
مرده شور و
تابوت و
یک متر زمین!
شعر:تنها محمد
برگردان: زانا کوردستانی
در شهر ما، هر کس که می میرد
آن قدر از او تعریف و تمجید می کنند،
که از خودت می پرسی:
-- آیا فرشته ای نبود؟!
تنها محمد
برگردان: زانا کوردستانی
هر روز میان غم و غصه ی نبودنت،
سخت تر از آنان می میرم
که در حوادث مرده اند.
شعر:تنها محمد
برگردان: زانا کوردستانی
نمی دانم جای خالی تو را،
به چه چیز تشبیه کنم،
اما خوب می دانم
با هفت میلیارد انسان و
تمام ستارگان هم پر شدنی نیست.
شعر:تنها محمد
برگردان: زانا کوردستانی
حتی با فراموش کردنم،
یاد نمی گیرم،
فراموش کردنت را.
شعر: تنها محمد
برگردان: زانا کوردستانی
پێشمه رگه
هه ڵبه ستیکه!
لبه ر کوڵی دڵی کوردستان
شێعری سەربەستی وت و وێژ دەکات.
▪ برگردان فارسی:
پیشمرگه،
شاعری ست!
که برای غم کوردستان
شعر آزادی می سراید.
زانا کوردستانی * خەڵاتیک بۆ گەلی پێشمەرگەکانی مۆسەلمانی کورد (پیشکشی برای پیشمرگه های مسلمان کرد)
ساتی دەنۆسم: کوردستان
هل بەستەکانم که وکی ده بن
تین و تێنی هەڵاتن
به ری کێنی
▪ برگردان فارسی:
وقتی می نویسم: کوردستان
شعرم کبکی می شود
تشنه می دود
به سوی چشمه.
زانا کوردستانی * خەڵاتیک بۆ گەلی پێشمەرگەکانی مۆسەلمانی کورد (پیشکشی برای پیشمرگه های مسلمان کرد)
وڵاتی من، خۆی سرگوون خانه یکه
دیر و هاوێر لە زمان و جلوبەرگ و ئایینم
چه سنه بێم،
یان کرماشان،
غوربه ت و سرگەشتەن پەنی و پەیاس.
▪ برگردان فارسی:
سرزمینم خود تبعیدگاهی ست
دور از زبان و لباس و آیینم
چه سنندج باشم،
چه کرمانشاه،
غربت و تبعید هویداست......
[پدر جان!]
پدر جان!
عید در راه است
نرم نرمک می آید
مردم در پی تهیه ی مایحتاج های خود هستند
دل من هم تنها، دیدارت را احتیاج دارد
و دست به دعا شده و هزار و یک دعا برای دیدنت کرده است.
...
پدر جان!
کمی به عید مانده...
جلوی خیالات مرا نگیر
بگذار که همچنان غرق اندیشه های خودم باشم
کودک بازیگوش روحم
به خیالاتش دل خوش است.
...
فکر می کنم که در آغوشت هستم
دستت را در دستانم گرفتم
دلم هم مانند کودکی
در خوابی آرام فرو رفته است.
...
می دانم افراد زیادی هستند که...
من در تعجب ام!
مردم می گویند
شبی هست که
بلندترین شب سال
در چهار فصل سال است.
...
پس چرا برای من
نه فقط یک شب
بلکه تمام شب ها
در نبودنت
شب یلدا شده است؟!
...
بگو که دوری من
چنانت کرده
که چهار فصل سال برایت، همیشه...
[نامه های ریحانه]
از سر بیکاری می خواهم نامه ای بنویسم
اما توان ندارم
تنها نیاز به این دارم که یک بار دیگر
تو را ببینم.
...
تا برایت بنویسم: بیمارم!
و تو به من بگویی: چرا؟!
- عجله کن، برگرد کنارم،
من فقط با آمدن تو خوب می شوم!...
[گویا]
عزیزم گویا که دلتنگم شده ای؟!
به این خاطر است که احوالت را نمی پرسم
خدا می داند که بعد از مرگ هم
دیگر در طلب عشق، دست دیگری را نخواهم گرفت.
...
عزیزم گویا نمی دانی و
خیالات عجیبی با خودت کرده ای!
نمی توانم خودم را به...
ئاگاداری مێژوومان
جاروه جارێ فه رامۆش دەکا
چوار خووشیکی بێکەس
زوت و هیلاو گڕیان
گەرچی حەزیان پی بوو
لە کەش و کۆشی دایکیان داسرەوین بوون
بەڵام خودا حوکمی کرد
لە هەلاک و مەرگی دایکیان.
▪ برگردان فارسی:
حافظه ی تاریخی مان گاهی فراموش می کند
چهار خواهر بی کس، عریان...
ئاااخ ئه ی شاعیری بی نیشتمان
بی سه ر و شوینی رێگاکانی دوویر و درێژ
خۆزگا بتتوانیای
شاری بسازیا
لبه ر رۆژگاری نەگەیشتو
که له کۆڵ ده کیشی!
▪ برگردان فارسی:
آه ای شاعر بی سرزمین
آواره ی راه های دور و دراز
کاش می شد، شهری بسازی
برای روزهای...
ئەمن تفەنگم و
ئەۆ کۆڵبه ندی
گەڵ وەڵاتمان لە ناڤشان دەکێشیم
و سەربەستی
منداڵی پێ گرتی بوو
پێچراو لە ناڤی کەفەن
▪ برگردان فارسی:
من تفنگم را
او کوله اش را
ما سرزمینمان را به دوش می کشیدیم
و آزادی
کودکی بود نو پا
پیچیده در کفن.
لاوانی کورد
یان لە اَنفال هه ڵپڵۆسکیان
یان که لە هه ڵه بجه ده رمان خۆر
ئەوان که ده رباز بوون
وێڵ بوون
-- شوون کرێکاری!
▪برگردان فارسی:
جوانان کورد
یا در اَنفال مرده اند،
یا که در حلبچه مسموم!!!
آنها که جان به در برده اند
سرگردانند
--پیِ کارگری...
کوردم،
ئوی ی ی کوردم!
کورد!
دره ختی به ڕو
دەگەڵ هێچ با و واوانی
پنج و بنی تێکسمڕاوم
هه ڵقه ندراو نابیت!.
▪برگردان فارسی:
کوردم؛
آی ی ی کوردم،،
کورد!
شبیه بلوطی که
با هیچ باد و بارانی
ریشه های ستُرگم؛
کنده نمی شود!