متن زانا کوردستانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زانا کوردستانی
آنجا که تو باشی؛
در بهشت،
--تخته می شود.
-زانا کوردستانی
ضجّه ای بی امان،
درونم پا به ماه است!
نه تاب حمل اش هست؛
نه توان فراغش
ترسی درونم (گاگله) می رود
--سقط نشود!
زانا کوردستانی
اگرچه از وسعت آغوشت،
سهمی ندارم؛
--خوش باش!
***
در این قحطی عشق،،،
نم نمای اشکی-
نصیب ما هست!
زانا کوردستانی
[برای مقام معلم]
و تو بودی که
نهال فهمیدن را در دلم غرس کردی؛
آن زمان که نفهم ها
در جهان تنومند شده بودند!
-زانا کوردستانی
در من بتی بود
لات،
منات،،
عزی!
من برده ی نادانی ها بودم؛
عشق تو یکتا پرستم کرد...
-زانا کوردستانی
زیر ساطور سلاخ،
یا به چنگال گرگ گرسنه!
چه فرق می کند: [نوازش]؛
مرگبار است؛
برای گوسفند فلک زده!
-زانا کوردستانی
پایت را بِبُر دیگر،
آی رذلِ پست فطرت!
***
زندگی بی تو هم زیباست،
--ای [سیاست]!
زانا کوردستانی
گنجشک ها را صدا بزن!
زبان بسته ها،
زبان بسته اند!
از وقتی تو نمی خندی...
زانا کوردستانی
آغوشت کپری ست،
در گرمای تابستان!
***
آی ی ی
چه مطبوع ست مرداد ماهِ آنجا.
زانا کوردستانی
تو را هر چقدر که دلم بخواهد،
دوست می دارم
خیالت راحت!
آدم که،
جز دوست داشتن،
رسالتی به گردن ندارد.
زانا کوردستانی
امشب شاعرترم انگار،
حافظ به کنار!
رودکی و مولوی
در سینه ام جلوس کرده اند.
زانا کوردستانی
دلتنگ که می شوم
شاعرانه هایم گل می کند!
گویی هزار دیوان شعر
در گلویم جای گرفته ست.
زانا کوردستانی
بالاتر از سیاهی؟
--رنگی هست!!!
شب های من...
زانا کوردستانی
بین ساختن نیمکت وُ،
هیزم،،،
سردرگم مانده ست نجار
***
درختِ خشکیده
از عشق
چه می فهمد؟!
-زانا کوردستانی