متن زاگرس
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زاگرس
آتش به جان زاگرس..
باز هم آتش به جانم خیمه زد
آدمی نادان آمد شیهه زد
باز هم می سوزم و کاری دگر
بر نمی آید و باید صیحه زد
متاسفانه هر چند وقت یک بار آتش به جان زاگرس می اندازند انگار قرار نیست روی آرامش بیند
شراب عشق..
بهارست زاگرس
برخیز..
یادت هست.؟
آتش در وجودت زبانه می کشید
یادت هست.؟
می سوختی و خط و نشانه می کشید
یادت هست.؟
وقتی که صد ها دار می افتاد
یادت هست.؟
زمین لرزید و می ترسید
یادت هست.؟
بهارست زاگرس
برخیز..
اینجا البرز ها
ریشه در خاک...
زاگرس
تردیدی را
مهمان دردهایم کرد
و درختان بلوطش
بوی دلتنگی خاطراتی گرفتند
که در مسیر زاگرس جا گذاشته بودم
نسرین حسینی
منم زاگرس
منم آبستن دردی
که درمانی نمی بینم
و فریادی..که هر جا میزنم
فریاد رس نیست
فقط باد ست.... می جوشد و می نوشد به کامم...
خاک را
هر دم
ای شهید خفته در آتش
البرز من کو؟ زاگرس کو؟
ای شهید خفته در آتش!
ای که آتش در نگاه تو,می سوزد و می تازد و آغوش می گیرد
آغوش تو آغوش گرما بخش رویاهای بی بال و پریست که سوختند و جوجه هایش در کنجی کز کرده اند
بلوط...