متن نسرین حسینی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نسرین حسینی
خسته ام ، خسته تر از آن نخ سیگاری که
کنج لب هات و شدی بی خبر از سوختنم
ساعت در حرکت است
خبراز صبحی دیگر میدهد
با لبخندی برمدار زندگی
زندگی را اغاز کن در طلوعی دیگر با لبخند خدا در صبحی دیگر
امروز گره میزنم
واژه ها را میان
حیض کلمات و
نطفه های مانده در بکارت زمین
تا
شادی جوانه زند در میان نحسی اعداد
و واژه ها
سربه خاک درآورند
به شوق آبستن قلم
بی تو با تک تک این ثانیه ها درگیرم
خبرت را همه از آینه ها می گیرم
ماه من ؛
در آسمان آبیم
چه زیبا نظاره گر
به دل نشسته ای
سکوت تلخ خودت را،شبی به معرکه بشکن
از این هوای نفس کُش، بکِش تمامی دامن
دوستان بعد از تو می پرسند احوال مرا
من تنی در شعله دارم یک دل از من جدا
جز یاد تو ای دوست کسی خاطر ما نیست
تا پاک کند تلخترین خاطره ها را
دل به دریا زدم وخون غزل پارو شد
چه شود حک بشود مطلع او بر کفنم
در آستانه ی آغوشت ،
فعل نبودن را صرف کردی ،
ومن ،
دل را به فردای نیامده سپردم
وایمان آوردم
به فصل سرد
آخرین فنجان دلتنگی هایم را نوشیدم .
درجمهوری کلمات
واژه ها فراری اند
جغرافیای نگاهت را ببند
عشق نشانه گرفته انقلاب چشمانت را
نسرین حسینی
دروغ های را که برایم بافتی ،
به رخت آویز دلم آویزان کردم
تا گاهی یادآوری کنم آن حقایقی که از من پنهان شد .
نسرین حسینی
خنده ی لب های ِ من با خواهش عکاس بود
ورنه این لبهای من بیگانه ی هر خنده است
نسرین حسینی
صدای پای یلدا می اید..
انتهای خیابان اذر...
خزان بوی رفتن میدهد...
وقرار عاشقی برف و
برگهای رنگی وعشق بازی
عاشقانه عروس فصلها..،؛
چه کسی گفته پاییز کرک وپر ندارد
پاییز جان میدهد..!
زمستان جوانه میزند..!
وهمه چیز به اسم بهار تمام میشود.
اسمان بغض میکند...
پاییز چمدان بدست ایستاده.....
آخرین جمعه پاییز منی
تو نقاب از رخ رنگین بردار
نسرین حسینی