متن نسرین حسینی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات نسرین حسینی
درجمهوری کلمات
واژه ها فراری اند
جغرافیای نگاهت را ببند
عشق نشانه گرفته انقلاب چشمانت را
نسرین حسینی
دروغ های را که برایم بافتی ،
به رخت آویز دلم آویزان کردم
تا گاهی یادآوری کنم آن حقایقی که از من پنهان شد .
نسرین حسینی
خنده ی لب های ِ من با خواهش عکاس بود
ورنه این لبهای من بیگانه ی هر خنده است
نسرین حسینی
صدای پای یلدا می اید..
انتهای خیابان اذر...
خزان بوی رفتن میدهد...
وقرار عاشقی برف و
برگهای رنگی وعشق بازی
عاشقانه عروس فصلها..،؛
چه کسی گفته پاییز کرک وپر ندارد
پاییز جان میدهد..!
زمستان جوانه میزند..!
وهمه چیز به اسم بهار تمام میشود.
اسمان بغض میکند...
پاییز چمدان بدست ایستاده.....
آخرین جمعه پاییز منی
تو نقاب از رخ رنگین بردار
نسرین حسینی
در میان این هیاهو، رفته ام از یاد تو
هرکجا دیدم تورا ، من راه خود کج میکنم
نسرین حسینی
در مرز واژه ها
برای رفتنش
چمدانی ازکلمه میچید
جغرافیای سینه ام
فکر بستن مرزهای مهاجر نبود
نسرین حسینی
گاهی در نبود یکی
گویی جهان
تهی است
آی!
آی!
کجاست !!
همان یکی
که جهانم بدون او خالیست
نسرین حسینی
از دور میبوسم تو را ای عشق بی همتای من
شاید که با این بوسه ها کمتر شود این فاصله
نسرین حسینی
باتابستان نگاهت
سوخته ای حال مرا
منتظر کدامین بهار در پاییز بمانم
تاخوب کند
حال زمستانی من
نسرین حسینی