متن سکاکی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سکاکی
حالش را داری برویم زیر اولین باران پاییزی؟
از بهارستان تا خود سعدی روی جدول گوشه ی خیابان راه برویم و زندگی کنیم لحظات با هم بودن را...
بی خیال تمام حرف های عاقل ها؛ حالش را داری دیوانگی کنیم تمام بعد از ظهر بارانی مهر ماهمان را؟
بند کفشت...
دل تنگ که می شوم
فوت می کنم غبار نشسته به روی قاب عکست را...
دست می کشم به روی پیچ موهای مشکی ات و خودم را یک دل سیر به تماشای نگاهت مهمان می کنم تا رفع شود این حال ناخوشی ما به دور از هم...
اومدم پشت پنجره، گوشه ی پرده رو کنار زدم و خیره شدم به خیابونی که روبه روی پنجرمون بود.
پاکت وینستون آبیم رو باز کردم، یه نخ از توش درآوردم و بین لبام نگهش داشتم.
کام اول رو کشیدم:
\پشت چراغ قرمز بودیم، پسربچه ی گل فروش بهم گفت:
-عمو...
شبیه باران بهاری
بی خبر بر سرم بریز
تا بشوری دلتنگی های زمستانم را...
نویسنده: علیرضا سکاکی
تنها چیزی که بعد از تو خوب یاد گرفتم، قصه خواندن بود... قصه ساختن...
مثلا از چشم های سیاهت عاشقانه ای یک صفحه ای نوشتم، برای هزار و یک شب...
همان صفحه را برای پسرم شبیه قصه ای خواندم تا هرشب با شنیدنش به خواب برود.
با شنیدش بزرگ بشود...
انارهای روی کرسی قدیمی مادربزرگ را می بینم و به آب انارهایی که در میدان ونک خوردیم فکر می کنم...
فال های حافظی که پدربزرگ می خواند را گوش می دهم و به غزل هایی که برای چشم هایت سرودم فکر می کردم...
راستش را بخواهی، امشب مدام با خودم...
-بریم خونه؟
هوا سرد شده، می ترسم سرما بخوری؟
+من یا تو؟
-تو!
+نگات منُ گرم می کنه.
اصلا می دونی چیه؟
بعضی وقتا که خیلی لباس گرم می پوشم... خیلی مراقبت می کنم... خیلی حواسم هست و بازم مریض می شم، واسه خاطر چشماته.
چشمات نباشه من کنار بخاری...
اسفند ماه انگار با یازده ماه قبلش فرق دارد.
اسفند ماه صبور است، انقدر صبور که غصه های یک سال را روی دوشش نگه می دارد تا بهار بیاید و جان تازه ای به ماه ها بدهد.
اسفند ماه گریه ها و دلتنگی ها و جدایی هایی را که ماه...
ماه گرفتگی که نه ؛
دلت اما اگر بگیرد نماز آیات
بر تمام مسلمین واجب خواهد شد ...
شب که می شود
سرت را کمی کج کن
بگذار موهای خرمای ات صورتم را نوازش کند تا فراموشم شود هر آنچه از صبح بر من گذشت...
کاملا بهت حق می دم که فراموشم کرده باشی؛ اما ازت می خوام درباره ی اولین شبی که بدون من خوابیدی توضیح بدی.
اولین غذایی که بدون من خوردی، اولین پیاده روی که بعده من رفتی.
همیشه برام سوال بوده که بقیه چطور می تونن با اولین ها به این...