به تو فکر می کنم مثل خسته به خواب و نرگس به اردیبهشت...
نیامدن هزار دلیل می خواست و آمدن، یکی! دلتنگت بودم..
هر کس مرا می بیند می گوید به خودت برس نمی دانند آنقدر دور شده ای که من هرگز به خودم نمی رسم...
اگر عشق آخرین عبادت ما نیست پس آمدهایم اینجا برای کدام درد بیشفا شعر بخوانیم و باز به خانه برگردیم؟
ینجا همینجا نزدیک همین تنفس بىخواب تو را طورى نزدیک به لمسِ هوا حس مىکنم که گنجشک تشنه،عطرِ باران را ...
هزار بار هم که از این شانه به آن شانه بغلتی، این شب صبح نمی شود وقتی که دلتنگ باشی..!
به تو فکر می کنم مثل آسمان به ستاره وُ ستاره به شب به تو فکر می کنم مثل نقطه به خط مثل حروف الفباء به عین مثل حروف الفباء به شین مثل حروف الفباء به قاف
اشتباه از ما بود اشتباه از ما بود که خواب سرچشمه را در خیال پیاله می دیدیم دست هامان خالی دل هامان پر گفت و گوهامان مثلا یعنی ما کاش می دانستیم هیچ پروانه ای پریروز پیلگی خویش را به یاد نمی آورد حالا مهم نیست که تشنه به رویای...
ای کاش یکی بیاید که وقت رفتن نرود!!
حالم خوب است هنوز خواب می بینم ابری می آید و مرا تا سر آغاز روییدن بدرقه می کند........
هزار بار هم که از این شانه به آن شانه بغلتی، این شب صبح نمی شود........ وقتی دلتنگ باشی........
ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺷﺪ ﯾﮏ ﺩﻭﺭ، ﺩﻭﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﺮﺩﯼ، ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﺕ ﺭﺍ ﮐﺎﻣﻞ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﯼ، ﮐﻤﯽ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﺩﻟﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺩﻟﺖ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﭘﯿﺪﺍﯾﺶ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ... ﺁﻧﺠﺎ...