متن شاعران کرمانشاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شاعران کرمانشاه
                    
                    
                    وَ نیستی تو و خمیازه می کشد یک ریز
دهانِ ساعتِ شماطه دارِ من دیگر
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۵/۱۵
                
                    
                    
                    شبیه دسته گُلی بر مزارِ من دیگر
گرفته  دست به زانو ، بهارِ من دیگر
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۵/۱۵
                
                    
                    
                    می بینی؟
با تو کوتاهتر شده است
دست سایه.
مریم گمار ۱۴۰۳/۴/۳۰
                
                    
                    
                    به خیابان که بتابی 
می گذرد 
از پیشانی بهار 
تا بپیچد بر ساقه ی رویا
نسیم
مریم گمار    ۱۴۰۳/۴/۳۰
                
                    
                    
                    به خیابان که بتابی
چه قطعه پنجم  بتهوون باشد 
چه رودخانه ای از دیدگاه بارت
می مانَد ردّ خورشید
برگونه ی پنجره
مریم گمار ۱۴۰۳/۴/۳۰
                
                    
                    
                    ای کوه سر به زیر!
اکتفا مکن
به بهانه ی کوچک فواره 
یا عصب های بلند رود! 
مریم گمار۱۴۰۳/۴/۳۰
                
                    
                    
                    پیچیده برسپیدار نگاهم 
شرجیِ  لبخندت 
می بینی؟
سلام می دهد خورشید به تو
که از ارتعاش نامت
می رقصد صنوبر
وَترانه
به پیشواز بهار می رود
مریم گمار
                
                    
                    
                    تا کی عطش می نوشی از دستِ کویرِ آه
باید کُنی از چشمه ی باران، لبی تازه
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۴/۲۰
                
                    
                    
                    افتاد تا گیسوی تو در دستهای باد
دل ماند و اوضاعِ قمر در  عقربی تازه
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۴/۲۰
                
                    
                    
                    هرچند در من ریشه کرده یأس ، امّا باز
لبریزم از اعجاز یارب یاربی تازه
 رضاحدادیان ۱۴۰۳/۴/۲۰
                
                    
                    
                    در دامن صحرا شکفته،  کوکبی تازه
بیرون زده از خانه، مهتابِ شبی تازه
رضا حدادیان  ۱۴۰۳/۴/۲۰
                
                    
                    
                    ذهنِ زمین، خالیست از اعجازِ پرواز
لبریز کُن از آسمان ، بال و پرت را!
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۴/۱