بر لبم خنده، ولی در دلِ من ماتم بود خنده ای سرد، که از گریه ی پر باران بود هرکجا نام تو را عشق به لب میآورد پشت آن زمزمهها، سایهای بیپایان بود رفته بودم که فراموش کنم نامت را هرچه را یاد نبرده ست، به دل پنهان بود عاشقی...