سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
در مسیر دلبری با غیر میکوشد فقطچون عروسک در خیابان ترمه میپوشد فقط تا که میگویم کمی سنگین بپوش او میروداز لج من چادر گلدار میپوشد فقطمن فقط با او دلم میل سخن دارد همیناو ولی با حافظ و خیام میجوشد فقط من برایش شربت از شهر فرنگ آورده اماو شراب کهنه شیراز مینوشد فقطقصد دارد هستیم را چوب حراجی زندقلب من را کاش تنها مفت نفروشد فقط...
یار من خوشبو شدی بوی زلیخا میدهییک اشاره سوی من باچشم شهلا میدهی؟گفته بودی من بمیرم، هرچه میخواهی بگومن میمیرم پیش پات یک بوسه حالا میدهی؟عاشق خونین جگر محو تماشای تو شدگل سرخی از لبت برمن شیدا میدهی؟من که بیمارتوام رخسار زردم را ببینبهر بیماری دل یکشب مداوا میدهی؟در تب عشق تو سوختم مثل یک پروانه ایخال لبهایت به من از بهر سودا میدهی؟سایه سرو قدت افتاده بر یاس وسمنبر سرم یک سایه از آن قد رعنا میدهی؟خوش خرامان میروی ازپیش صا...