سوز سینه ساز شد، سر تا سراسر سوختم شعله شد شور و شرر، در شام دیگر سوختم لاله لبهای لطیفت لحظهای لبخند زد لرزش لبهای لعلت دید و یکسر سوختم موج موی مشک مویت، مست مستان میکند مثل مجنون در مسیر ماه منظر سوختم نغمهی نی نرم نرمک نالهای نو...
خاطراتت در گمانم گاه غوغا می کند شورِ شیرینِ جوانی را هویدا می کند