سوز سینه ساز شد سر تا...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن سوز سینه
- سوز سینه ساز شد سر تا...
سوز سینه ساز شد، سر تا سراسر سوختم
شعله شد شور و شرر، در شام دیگر سوختم
لاله لبهای لطیفت لحظهای لبخند زد
لرزش لبهای لعلت دید و یکسر سوختم
موج موی مشک مویت، مست مستان میکند
مثل مجنون در مسیر ماه منظر سوختم
نغمهی نی نرم نرمک نالهای نو میسرود
نای نستعلیق نازت دید و در بر سوختم
شور شیرین شبانه، شعلهی شمع شراب
شام شیدایی شد و در شوق دلبر سوختم
خسته خاموشم، خیال خوب خواب خویش را
خواندم از خط خطا، در خلوت در سوختم
باده بارید و به بزم بوسههای برق و باد
بال و پر بستم بر این بستر، برابر سوختم
تار تنهایی تنید و تیرگی تصویر تو
تلخ و تنها، تشنهلب، تا صبح محشر سوختم
رقص رویای رهایی، راز رندان را شنید
روشنی را رد نمودم، رفتم و بهتر سوختم
دل به دریای دلم دادم، دریغا دور شد
در دم دلدادگی، در درد دلبر سوختم