پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
افرادی که پایبندی به چهارچوبی بخصوص را فریاد می زنند بدون شک خود معتقد به هیچ چهارچوبی نیستند. در واقع منفعت و سمت و سوی آن به چنین افرادی جهت می دهد؛ مبادله ای به سبک انسان نخستین!...
انسانیتِ انسان افسانه ای بیش نیست. موجودی منفعت گرا در طلب منفعت خود...مادر فرزندش را مِن باب مهر مادری دوست می دارد، منفعتی در جهت کمال مادر. پدر فرزندش را، محبتی در نمود غیرت مردانه اش!برادر برادر را به صِرف خونی برابر. خواهر برادر را...حیوان است آدمی. موجودی متعفن! غرق در مادیات. بیزارم از هر آدمی، آدمیزادی...بیزارم از نفسی که بیهوده برآمده؛از دم و بازدم.آرزویِ مرگ شیرین است؛ مرگ را نمی دانم......
ما در جامعه ای به سر می بریم که رو به سوی موفقیت و منفعت دارد، نه جامعه ای که بر عشق مبتنی است. از این رو، فردی که بر اساس مفهوم عشق عمل می کند، خود را از تفکر اجتماعی خارج می کند. او مطرود می شود. تاجر قصه ی ما، به سختی می تواند این موضوع را با همسرش در میان بگذارد، زیرا همسرش وی را "ابله" خواهد نامید. وی حتی کمتر می تواند به همکارانش در این زمینه چیزی بگوید، زیرا اعتبار خود را از دست خواهد داد و "نیمه کودن" تلقی خواهد شد...
کودک که بودم ، فکر می کردم تاریخ انقضا مختص ادم ها نیست و فقط ، مختص خوراکی هایی است که آقا جانم برایم می خرد ، مثل همان آبنبات های کوچک نعنایی که تاریخ انقضایشان روی جلد سبز براقشان ، خودنمایی می کرد. بزرگتر که شدم دریافتم ؛ اتفاقا ادم ها هم تاریخ انقضا دارند و تاریخ انقضای ما تا زمانی که برای دیگران منفعت داریم روی پیشانیمان مُهر می خورَد....