من بهترین آدم هایِ زندگی ام را در بهترین زمان ها شناختم . هر بار که در کاری موفق می شدم ، کسانی بودند که پا به پایِ من ، شاد می شدند ، کسانی که مرا از خودشان می دانستند و شادیِ من ، عمیقاً خوشحالشان می کرد ....
بیشتر ما آدم های دقیقه نودیم! قدر خوبیِ کسی که عاشقمان بود را وقتی میفهمیم که چمدان به دست میرود. دقیقه نود یاد کارهایی که می توانستیم بکنیم و نکردیم می افتیم. دقیقه نود یاد حرف ها و کارهایی می افتیم که حالا مثلِ ... بخاطر گفتن و انجام دادنشان...
از هیچ کار کودکی ام پشیمان نیستم جز اینکه ارزو داشتم بزرگ شوم…
بعدا وجود نداره بعدا آدم پیر میشه حال دریاب و زندگی کن تا پشیمان روزهای رفته نباشی
دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت : او یقینا پی معشوق خودش می اید… پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود : مطمئنا پشیمان شده برمیگردد… عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز…!!
دلبرا / یک بوسه دادی اینقدر نازت ز چیست؟ گر پشیمان گشته ای بگذار در جایش نهم...!
دلم یک فنجان قهوه ی داغ می خواهد و یک دوست که بشود با او حرف زد و بعد پشیمان نشد...!
روزی پشیمان می شوی آن روز خیلی دیر نیست روزی که دیگر قلب من با عشق تو درگیر نیست
من نیستم از من ای محجوب من با یک من دیگر که تو او را در خیابان های سرد شب با همین چشمان عاشق باز خواهی یافت گفتگو کن و به یاد آور مرا در بوسه اندوهگین او بر خطوط مهربان زیر چشمانت