یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
تو مرا در دردها بودی دوا...
درد بی مادری ای کاش دوایی می داشت فاطمیه شده و اشک دمادم داری...
ای صبا حالِ جگر گوشهٔ ما چیست بگودرد ما را به جز از صبر دوا چیست بگو...
نیست مرا جز تو دوایار جگر گوشه ی من...!...
افتادگان چو تکیه به دست دعا کنندصد درد را به قطرۀ اشکی دوا کنند...
رُخ بنما که چشم توستدوای چشمان تَرَم...
ای کاشوقتایی که دردی رو دوا نمیکنیمحداقل دردی رو به دردا اضافه نکنیم...
دلم یک یار میخواهد که همراهم شود عمریکه دردم را دوا باشد، که درمانم کند عمری...
از همان جا که رسد دردهمان جاست دوا...
تو دوای دوامبی تو دنیارو نه نمیخوام...
قفل قلبم وا شد / عشق تو دوا شد / با یه لبخند / در دل طوفانی به پا شد...
بیمار غمم عین دوایی تو مرا...
نیست مرا جز تو دواای تو دوای دل من...