عکستو گذاشتم صفحه گوشیم هر دفعه قفلش رو باز میکنم، نیم ساعت قفل میشم ...
در قفل فروبسته ی غم های دل خویش آن کهنه کلیدیم که دندانه نداریم
دیگر سکوتم از رضایت نیست، آخر قفلی که بستی بر دهانم، بیکلید است... .
روی این قفل نوشتند دعا می خواهد من سپردم به خودش هرچه خدا می خواهد ...
بین این همه آدم من چرا قفل تو شدم
عکستو گذاشتم صفحه گوشیم هر دفعه قفلش رو باز میکنم، نیم ساعت قفل میشم..!
عکستو گذاشتم صفحه گوشیم هر دفعه قفلش رو باز میکنم نیم ساعت قفلش میشم!
واژ ها در دهانم قفل شده اند تا کلید را بردارم تو زنگ زده و گریخته ای !
روی این قفل نوشتند / دعا می خواهد من سپردم به خودش/ هرچه خدا می خواهد
قفل قلبم وا شد / عشق تو دوا شد / با یه لبخند / در دل طوفانی به پا شد
روزگاری است که دنبال کلیدند همه تو، ولی قفلتر باش مرا