پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دلبسته ی مهر وعاشق پاییزماز برگ و نوای رهگذر لبریزم .حجت اله حبیبی...
رسم زیبایی یعنی وجود برگ...یعنی دست بودن برای نوازش چشم و حلیه بودن برای جمال وجود عالم...یعنی فرقی نکردن که به یشم و فیروزه یا به زر و یاقوت بودن...یعنی چه سبز و چه زرین،چه در پاییز و چه در بهار،چه چون مخنقه آویز از گردن درخت و چه مدفون در گورستان زیر درخت، چه در زمین و چه در هوا و چه در همه جا،زیبا و ساده بودن...یعنی سادگی و زیبایی در عین درو دو رنگ بودن...یعنی رنگ عوض کردنی بدون بوی افسون گری... یعنی تفسیری درست بر عکس تفسیر حال م...
عشق آذری ماهی امدر این سرمای پاییزیمرا مهمان گرمای وجودت کن...
انتظار/لانه کرده کنج اتاق/شب/سر و تن میشورد/در باران پاییزی ....
* مثل یک جریان موسیقی/ مثل یک باران پاییزی/ ناگهانی بودنت عشق است!...
به جز تو با کسی قسمت نخواهم کرد خیابان گردی پاییزیم را......