سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
به مدافعان سلامت:تا خستگی در نگاهتان باشد این حوالی زمستان است.اینک ما را نه شوق بهاری هست و نه شور عیدی بود؛ گذشت و همچنان می گذرد لیکن این گذشت عمرمان، حضور سبزتان را در خط مقدم مبارزه با ویروس کرونا فراموش نخواهد کرد.\عید و بهار ما اسیر کاغذ و تقویم نیستهر جا دلمان خوش باشد ما را نوید عید و دلخوشی ست...\ضمن آرزوی سلامتی برای بیماران؛ امید است با رعایت همگانی، هرچه زودتر شاهد رخت بربستن این بیماری باشیم تا دیگر لبخند زیبایتان اسیر م...
بال بال می زنندپروانه های سپید در گرگ و میش صبح های یک بیمارلب های کودکی هجا می کند پرس تارآه، تمام مهربانی های یک بیمارستان!...
مردم شهرم از این جور زمانه خسته اندروز و شب در سایه ی سنگین درد آشفته انددر خیابان های شهرم می کشند آژیر دردمرد و زن، پیر و جوان دلواپس از این حجم دردکادر درمان از همیشه خسته تر، دلسوزترپیش خلق و خالق اما همچنان محبوب ترای خدا کاری بکن، این درد امانها را بریدمنجی عالم تویی، هرگز نگردم نا امید...
قول می دهیم تا شکستن این طلسم درد، در خانه بمانیم، به خاطر خودمان، به خاطر عزیزانمان و به خاطر تویی که به خاطر ما از عزیزانت دور مانده ای...تویی که از خواب و خوراک و آرامشت برای نجات جان ها صرف نظر کرده ای. عرق می ریزی از سختیِ لباس های رزم و عرق شرم می نشیند بر پیشانی مان وقتی که از شدت دوری از عزیزانت اشک می ریزی...تمام می شود این دوره ی درد و تو خانواده ات را به آغوش خواهی کشید و ما تا ابد فراموش نخواهیم کرد انسان های راستین این سرزمین چه...
روز آخر ویروس کرونا میاد میزنه رو دوش کادر درمان و میگه... حالا ما که رفتیم ولی شما یه کلاس رقص برید...