قهر است کار آتش گریه ست پیشه شمع از ما وفا و خدمت وز یار بی وفایی
خراب تر ز من و بهتر از تو بسیار است همین بهانه ی آغاز بی وفایی ماست
تَرک یاران کرده ای ای بی وفا یار این کُند؟ دل ز پیمان برگرفتی هیچ دلدار این کُند؟
بی قراری از من بی وفایی از تو چقدر فاصله است بین این کلمات وچه فاصله ها نامردند!
به دلهای رقیب و من نشانی مشترک خورده که او هم با همین لبخند زیبایت کلک خورده..
بی حوصله ام گلایه ای نیست ولی... لعنت به کسی که بی وفایی کند
دنیا و روزگارم تویی به همان بی وفایی و به همین ناسازگاری