پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
قهر است کار آتش گریه ست پیشه شمع از ما وفا و خدمت وز یار بی وفایی...
خراب تر ز من و بهتر از تو بسیار استهمین بهانه ی آغاز بی وفایی ماست...
تَرک یاران کرده ای ای بی وفا یار این کُند؟ دل ز پیمان برگرفتی هیچ دلدار این کُند؟...
بی قراری از منبی وفایی از توچقدر فاصله است بین این کلماتوچه فاصله ها نامردند!...
به دلهای رقیب و من نشانی مشترک خوردهکه او هم با همین لبخند زیبایت کلک خورده.....
بی حوصله ام گلایه ای نیست ولی...لعنت به کسی که بی وفایی کند...
دنیا و روزگارم توییبه همان بی وفاییو به همین ناسازگاری...