رنج دنیا،فکر عقبا، داغ حرمان ، درد دل یک نفس هستی به دوشم عالمی را بار کرد
هرچه غم، ذهنِ مرا خسته و مغشوش کند یک نفر هست به درد دل من گوش کند...
درد دلهایت را به کسی نگو زیرا یاد میگیرند از کجا دلت را به درد آورند ... باور کنید عین حقیقته به حرفم گوش کنید
بنشین رفیق تا که کمی درد دل کنیم اندازه ی تو هیچکسی مهربان نبود!
یه وقتایی چقد کم میشه مرهم همون وقتا که درد دل زیاده یه وقتایی میخوای دیوونه باشی میبینی توی شهر عاقل زیاده
می برم این روزها نا م ترا آرام تر تا بمانم در شمار عاشقان گمنام تر نیستی فرصت برای درد دل کردن کم است درد دل باشد برای دردهایی عام تر
عادت ندارم درد دلم را، به همه کس بگویم... پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم... تا همه فکر کنند... نه دردی دارم و نه قلبی..
بنشین رفیق... تا کمی درد دل کنیم... اندازه تو هیچکس مهربان نبود...