آرزوی من سواری با بالن بود ولی در تنگه سینه بالن بر آرزوھایم سوار است! !! قلب!!
این جای خالی که تو سینم هست قبلا ی روزی جای قلبم بود...
چه جوانانی! اسماعیل می بینی؟ چه جوانانی! بسیاری شان هنوز صورت عشق را بر سینه نفشرده اند...
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
از فاصله ها خسته، محتاج به آغوشم باید تو بلد باشی، بر سینه فشردن را
بزرگی جهان را بیخیال، من آن چند وجبی درون سینه اَت را طلبه اَم
دوبرگ/روی نوک سینه ی پاییز/باد دست بردار نیست
هر که در سینه دلی داشت به دلداری داد دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز...
ناله را هر چند می خواهم که پنهان بر کشم سینه می گوید که من تنگ آمدم فریاد کن