پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت فتنه انگیز جهان غمزه جادوی تو بود...
من در فکر تو وتو بی خیال عالمی......
همه عالم تنست و ایران دلنیست گوینده زین قیاس خجلچونکه ایران دل زمین باشددل ز تن به بود یقین باشد...
ابرهای همه عالم شب و روزدر دلم می گریند ......
عالم اگر بَر هم رَوَد ،عشقِ تو را بادا بقا ......
مست عشقم مست شوقم مست دوست مست معشوقی که عالم مست اوست...
این زن که دستش را رھا کردیقسمت شدہ مردِ خودش باشدچشم از همه عالم بپوشاندفکرش پِی درد خودش باشد ......
محبوب من در دنیاجز شما خبری نیستشماتنها خبر خوش این عالمید......
من چه میکردم به عالمگر نمیدیدم تو را؟...
من چه میکردم به عالم گر نمی دیدم تو را...