عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت فتنه انگیز جهان غمزه جادوی تو بود
من در فکر تو و تو بی خیال عالمی...
همه عالم تنست و ایران دل نیست گوینده زین قیاس خجل چونکه ایران دل زمین باشد دل ز تن به بود یقین باشد
ابرهای همه عالم شب و روز در دلم می گریند ...
عالم اگر بَر هم رَوَد ، عشقِ تو را بادا بقا ...
مست عشقم مست شوقم مست دوست مست معشوقی که عالم مست اوست
این زن که دستش را رھا کردی قسمت شدہ مردِ خودش باشد چشم از همه عالم بپوشاند فکرش پِی درد خودش باشد ...
محبوب من در دنیا جز شما خبری نیست شما تنها خبر خوش این عالمید...
من چه میکردم به عالم گر نمیدیدم تو را؟
من چه میکردم به عالم گر نمی دیدم تو را