جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار...
درختی ام که پر از قلب های کنده شده است ز خالکوبی غم های یادگار پرم...
گاه سربازی شجاعی، گاه شاهی نا امیدروز و شب چیزی به جز تکرار یک شطرنج نیست...
فرقی نمی کند چه برایم نوشته دوستدشنام داده است، ولی "دستخط" اوست...
به تنهایی دچارندمشتی بی پناه اینجامسافر خانه رنج استیا تبعیدگاه ......
تو را هوای به آغوش من رسیدن نیستو گرنه فاصله ی ما هنوز یک قدم است...
جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکراراگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاست...
تو از کی عاشقی؟ این پرسش آیینه بود از من!خودش از گریه ام فهمیدمدتهاست،مدتهاست .....