پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
غروب/در خوابِ بستر دریا/لالایی باد...
گونه ی زمین صدای بوسه ی باران، لالا یی استبرای گوشم......
هوای آغوشت دیوانه ام میکندموهایم بد جوری بهانه دستانت را میگیرندکاش لااقل میشد فقط شب بخیر شبها را بگویی تا بخوابملالایی ها پیشکش...
برگ هاگوششان را سپرده اند به زمین یلدا آخرین لالایی اش را خواهد خواند...
دوباره لالایی بخوان مادرکودکت سال هاستآسوده نمی خوابدبخوان مادربخوان مادر......