ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی
گرمی دستان تو یا باده ی چشمان تو گر چه کار هر دوشان مستی ست اما بوسه ات…
مثل سردرد پس از طی شدن مستی ها خسته ام.مثل تمام دهه ی شصتی ها..
ای دل تو چرا باده پرستی؟ هر دم تو چرا جام بدستی؟ هر لحظه که من از تو سراغی گیرم باز بینم که تو می خورده و مستی!
هر بار شهد عشق را نوشیدیم نیشش تا عمق قلبمان خورد پیش تو مستی گناه است سردار دل ها
خوشا آن حالت مستی که با ما عهد میبستی
مستی به شکستن سبویی بند است هستی به بریدن گلویی بند است گیسو مفشان، توبه ما را مشکن چون توبه عاشقان به مویی بند است