تا من بودم نیامدی، افسوس! وانگه که تو آمدی، نبودم من
نیامدی... زمستان شد! زمستان ماند! نبودنت طولانی ترین فصل است
خیال دیدنت چه دلپذیربود... جوانی ام در این امید پیر شد! نیامدی و دیر شد...
پاییز هم گذشت و به جز حسرتش نماند مثل خودت که رفتی و دیگر نیامدی
هوای آمدنت دیشبم به سر میزد نیامدی که ببینی دلم چه پر میزد