پرپر شدم شبیه گلی در هجوم باد آن کیست تا بیاورد اینک مرا به یاد...
تو یک نفر بودی تو با چه لشکری به تنهایی من هجوم آوردی چشمانت_دستانت_عطرتنت.....
اول اندر کوی او جز نقش پای ما نبود آخر آنجا از هجوم خلق، جای ما نبود
عاقبت هجوم ناگهان عشق ، فتح میکند پایتخت درد را …
جنگ نابرابریست! من با دست خالی شب با هجوم خاطره...!